روزِ آخر چقدر بد کردی
عشق را زیر پا لگد کردی
رفته بودی که زود برگردی
لحظه های مرا عدد کردی
رفتی اما نیامدی دیگر
با خیالت علم تو قد کردی
چه بگویم من از دلم با تو
انچه با دل نمیشود کردی
هرچه کردی به من در این بازی
اخرین لحظه نَود کردی
نفسم بی تو سخت میگیرد
راه این سینه را تو سَد کردی
دل عاشق اگر چه خونین است
تو زیادی ولی ز حَد کردی
وقت افتادنم به دام عشق
قلب را , مدرک و سَند کردی
گفته بودی که عاشقم بودی
عشق را بی بهانه رَد کردی
عاقبت صحنه جدایی را
این تو بودی که مُستند کردی
چیدن قاصدک که یادت هست؟
بیش از من , تو در سَبد کردی
قاصدکها هنوز در خوابند؟
یا که کوبیدیی و نَمد کردی
روز قبلش هنوز یادت هست؟
چون ستاره مرا رَصد کردی
عکس تو توی خاطر من بود
تو به تصویر خود حَسد کردی
از حسادت تمام دنیا را
پیش من مثل دیو و دَد کردی
صحبت از اینکه در رگُ و جانم
جز تو عشقی نمی دوَد کردی
یا همان جمله را , که مرغ دل
غیر بامت نمی پَرد کردی
بعد از ان نقل قولِ قلبت را
که بجز من نمی تَپد کردی
گفته بودی که بی تو میمیرم
باز آن لحظه گوشزَد کردی
حرفهایی که هیچ در عقلم
باورش هم نمیرَود کردی
قولت اما , شبیه مردان بود
بعد از ان یا علی مَدد کردی
من که شاعر نبوم از اول
ایچنُین در غزل بَلد کردی
واژه ها گر که جمله در خوابند
نمره ام را ز بیست صَد کردی
دیگر اما نمانده قافیه ایی
تا بگویم چه با خِرد کردی
بیت اخر همینقدر گویم
رفتی ای جان مرا جَسد کردی